نحوه تعیین قیمتها براساس چه پارامترهایی است. آیا واقعا به قول آدام اسمیت دستهای پنهانی در بازار وجود دارند که تاثیرگذار هستند؟
از دیدگاه من تنها عوامل موثر در عرضه و تقاضا هستند که در افزایش یا کاهش قیمتها در بازار دخیلاند. بعضی اوقات میبینیم که تعیین قیمت در بازار را با بحث هزینه ساخت یک کالا یکی میگیرند که این امر اشتباه است. چون قیمت اجناس در بازار بر مبنای عرضه و تقاضا شکل میگیرد. یعنی براساس جمع هزینه ساخت کالا و میزان تمایلی است که مصرفکننده نسبت به خرید آن کالا از خود نشان میدهد و حاضر است کالای مذکور را با چه قیمتی بخرد. حال ممکن است هزینه ساخت یک کالا چندان هم زیاد نباشد اما مصرفکننده تمایل دارد برای آن کالا هزینه خوبی بپردازد. خب قیمت آن کالا در بازار بالا میرود. به همین خاطر تعیین قیمت در حقیقت به خاطر عرضه و تقاضاست و در همه جای دنیا هم اینگونه است.
اما در این دو سال اخیر در ایران افزایش قیمتها هر ماه اتفاق میافتاد درحالی که در گذشته سالی یکی، دو بار بود. دلیلش باز در میزان عرضه و تقاضاست یا به عوامل دیگری وابسته است؟
بحثی که بنده اشاره کردم یک بحث عام و کلی در علم اقتصاد است اما این سوال شما مربوط میشود به چارچوب کشورهایی مثل ایران. در ایران وقتی حجم گردش پول توسط دولت زیاد میشود و نقدینگی بالا میرود در واقع دولت دارد کمک میکند به بالا رفتن تقاضای موثر خرید. یعنی تقاضای موثر برای خرید کالا زیاد میشود و در این صورت قیمت کالا هم به دلیل افزایش تقاضا بالا میرود. دلیل دیگر افزایش متناوب قیمتها در ایران به بحث فاکتور نهایی برمیگردد. بازار اگر رقابتی نباشد و انحصاری باشد کمک میکند به این امر که قیمتها با درصد سود بالایی تعیین شوند. اما در کل در ایران قیمتها تحت تاثیر پول در جامعه و بالارفتن حجم نقدینگی است که این وضعی که شما در سوالتان به آن اشاره کردید را پیش آورده است. در عین حال از فاکتورهای روانی نباید غافل شد. مسائل روانی باعث افزایش تقاضای موثر میشوند. مثلا در بازار ارز وقتی قیمتها بالا میرود و احتمال افزایش بیشتر قیمتها نیز به وجود میآید، طبیعی است که متقاضیان هم به این بازار هجوم میآورند، چون میترسند که اگر دست روی دست بگذارند درآینده قیمتها بالاتر رود. همین افزایش تقاضا برای خرید ارز باعث افزایش مجدد قیمت میشود و دوباره افزایش مجدد قیمت باعث افزایش بیشتر تقاضا میشود که این خود باعث افزایش چندین باره قیمت میشود. اما با تمام اینها به نظر من افزایش حجم نقدینگی بیشترین اثر را در افزایش قیمتها دارد.
چه راهکاری برای تثبیت قیمتها وجود دارد؟ چون افزایش قیمتها تبدیل به ترس روزمره مردم شده است؟
عمدهترین راهکار در میان مدت و بلندمدت این است که حجم پول در گردش بدون دلیل افزایش پیدا نکند و نقدینگی جامعه بیخودی افزایش نیابد چون افزایش عرضه و کاهش تقاضا به دلیل عدم افزایش بیدلیل نقدینگی در میان مدت و بلندمدت به بازار کمک میکند که قیمتها را پایینتر بیاورد یا ثابت نگه دارد. اما در کوتاهمدت شاید همین کنترل قیمتها با وضع مقررات و قوانینی از طریق مراجع قانونی موثر باشد اما این راهی نیست که بتواند در بلندمدت جواب بدهد. چون قیمتگذاری و کنترل قیمتها توسط مراجع دولتی و تعزیرات نمیتوانند در بلندمدت جوابگو باشند و قیمتها را کنترل کنند. پس عمدهترین راهحل برای کنترل قیمتها این است که بدون دلیل نقدینگی به جامعه تزریق نشود و در عین حال سعی شود تنگناهای تولید برطرف شود تا عرضه افزایش یابد. چون از طرفی عرضه را با تقویت بخش تولید افزایش میدهیم و از طرف دیگر تقاضا را با عدم تزریق نقدینگی کاهش میدهیم و در این صورت قیمتها را پایین میآوریم.
بازار و مخصوصا صاحبان صنایع معتقدند که با افزایش نرخ ارز و حاملهای انرژی ناگزیر از افزایش قیمت کالاهایشان هستند اما دولت با این افزایش مخالفت میکرد. آیا دولت قادر به انجام چنین کاری بود؟ اصلا دولت میتواند جلوی افزایش قیمتها را بگیرد درحالی که تولیدکننده میگوید هزینه ساخت تولیداتش افزایش یافته است؟ چون ما در دولت قبلی شاهد اختلاف بین دولت و تولیدکنندگان بر سر قیمتگذاری بودیم.
پایین آوردن قیمتها در بازار در هر کشوری به صورت مصنوعی امکان پذیر نیست. اگر بخواهیم قیمتها را پایین بیاوریم باید عوامل موثر در عرضه و تقاضا را مورد حمله قرار دهیم. یعنی باید ابتدا عوامل موثر در گرانی را شناسایی کنیم. تجربه در همه جای دنیا نشان داده که کنترل قیمتها از طریق وضع قانون و به صورت مصنوعی باعث به وجود آمدن بازار سیاه میشود که بازار سیاه نیز اوضاع را بیشتر به هم میریزد و افزایش مجدد قیمتها را در پی دارد. بنابراین اگر بخواهیم قیمتها را کاهش دهیم همانطور که گفتم باید عوامل موثر در عرضه و تقاضا را تحت تاثیر قرار دهیم. تجربه دولتها در ایران در قبل و بعد از انقلاب نشان داده که هرگاه قیمتها بهطور مصنوعی و از طریق قوانین کنترل شدند تنها در کوتاهمدت موثر بودند و در بلندمدت اثرات سوئی داشتند. در عین حال باید به این نکته هم توجه کرد که وقتی قیمت حاملهای انرژی افزایش پیدا میکند، طبیعی است که روی افزایش قیمت کالاها هم اثر بگذارد. منتها دولت باید این نکته را هم دقت کند و بداند که نمیتواند بهطور مصنوعی جلوی افزایش طبیعی قیمتها را بگیرد. زمانی دولتها موفق میشوند که بهطور مصنوعی بازار را دستکاری نکنند و اختلال قیمتی به وجود نیاورند.
مورد نقص وابستگی قیمتها به عرضه و تقاضا در بازار خودرو دیده شد. به عبارتی در بازار خودرو با وجود کاهش تقاضا، قیمتها افزایش یافت. یعنی با آنکه مردم به دلیل گران شدن زیاد خودرو دیگر توان خرید نداشتند باز قیمت خودرو تغییری نکرد و کاهش نیافت. دلیلش چه بود؟
این موضوع در بعضی از بازارها پیش میآید. اینکه پراید 8 میلیونی به یکباره 20 میلیون میشود و تقاضا برای خریدش کاهش مییابد اما قیمت پایین نمیآید به ساختار انحصاری قدرت اقتصادی برمیگردد. یعنی فروشندگان میدانند که خریداران مجبورند در همین شرایط موجود ماشین بخرند. بنابراین با کاهش قیمت موافقت نمیکنند چون رقیبی در این عرصه ندارند و محصولات موجود در بازار تنها متعلق به خودشان است و مردم هم باید از بین همین محصولات انحصاری موجود انتخاب کنند. در عین حال فروش خودرو با همان قیمت بالا در حالت کاهش تقاضا باز هم بیشتر از کل فروششان در گذشته و در دوران افزایش تقاضاست. یعنی سودشان در خودروی گران با مشتری کم، بیشتر است تا خودروی ارزان با مشتری زیاد. البته صرف نظر از مسائل تئوریک و میزان سودی که ممکن است تولیدکنندگان خودرو ببرند باید بالا رفتن هزینههای تولید را نیز مدنظر داشت. وقتی قیمت ارز و حاملهای انرژی بالا میرود روی تولید هم تاثیر میگذارد. نکته دیگر در مالیاتهایی است که برای تولیدکنندگان مخصوصا تولید خودرو وضع میشود. هرچند که میزان تورم و قیمت ماشینها را باید کنار هم بگذاریم و بعد بررسی کنیم که این قیمتها بیشتر به خاطر انحصار در بازار خودرو است که افزایش یافته یا به خاطر افزایش هزینههای تولید.
آیا در کشورهای دیگر وقتی کالایی افزایش قیمت پیدا میکند مردم برای خریدش هجوم میبرند یا آن را تحریم میکنند و به ازای یک سنت گران شدن جنسی شدیدا واکنش نشان میدهند؟
این رفتار که با افزایش قیمتها، تقاضا هم افزایش مییابد، فکر نکنم مختص ایران باشد. گرانی یکباره کالا، انتظارات روانی به وجود میآورد. مردم میگویند حتما این کالا باز هم در روزهای بعدی گرانتر میشود پس هجوم میبرند تا آن کالا را بخرند. همین رفتار باعث افزایش دوباره قیمتها میشود و این دور تسلسل چند مدتی ادامه پیدا میکند. اما این رفتار به نحوه گران شدن قیمتها نیز برمیگردد. در کشورهای توسعه یافته مانند ایران نیست که قیمتها مدام و 20 درصدی و 30 درصدی و گاه 100 درصدی افزایش مییابد. ظاهرا این گرانی مدام برای اعتراض به شیوه کشورهای توسعه یافته فرصتی نمیگذارد چون مردم برای گرانی بیشتر میترسند و به جای اعتراض به خرید روی میآورند تا مبادا از قافله عقب بمانند و بیشتر ضرر کنند. همچنین در ایران ما برخلاف کشورهای توسعه یافته از درآمد خدادادی نفت استفاده میکنیم و به فکر آینده هم نیستیم. در حالی که اکثر کشورهای توسعه یافته از این نعمت محروم هستند. بنابراین خیال مردمان ما راحت است که بالاخره این پول نفت هست که خورده شود در حالی که کشورهای توسعهیافته به واسطه مالیاتی که از مردم میگیرند باید پاسخگوی افزایش قیمتها هم باشند. دلیل دیگر تفاوت این دو رفتار در خود رفتار اعتراضی نهفته است و اینکه در کشورهای پیشرفته اعتراض راحتتر بیان میشود. همچنین در ایران عوامل فرهنگی تاثیر بیشتری روی مردم میگذارد تا عوامل اقتصادی. یعنی مردم ایران به مسائل و ناهنجاریهای فرهنگی بیشتر حساس هستند تا مسائل اقتصادی. اما بالاخره مردم نقطه حساسی هم به عنوان آستانه تحمل وضع بحرانی دارند که اگر دقیقا برآورد نشود موجب بروز اعتراض میشود. به هرحال هر خانوادهیی یک حدی از تحمل را دارد که اگر فشارهای اقتصادی از این حد تحمل افزون شود اعتراض شکلی جدی به خود میگیرد.
حال که گریزی زدیم به کشورهای توسعهیافته لطفا بگویید که نحوه قیمتگذاری در این کشورها به چه شکل است؟ آیا دولتها دخالتی در امر قیمتگذاری دارند؟
در کشورهای توسعه یافته عمدتا این بازار است که قیمتها را تعیین میکند. منتها بازاری که دولتها بر آن نظارت دارند. نظارتی که به شکل دخالت نیست بلکه به گونهیی است که بسترهای اقتصادی را طوری طراحی کند که قیمتها نه مصنوعی و خیلی بالا باشند و نه خیلی پایین. چون قیمتهای خیلی پایین هم تولیدکنندگان را از بازار خارج میکند. باید توجه کرد که آن چیزی که یک اقتصاد را موفق میکند کم کردن دخالت دولت در بازار است. منتها سیاستگذاری و سیاستهای حاکمیتی باید توسطدولت به نحو موثری انجام شود تا قیمتها مناسب و واقعی شوند. همچنین در کشورهای صنعتی و پیشرفته نظام تامین اجتماعی رل بسیار مهمی را بازی میکند. یعنی اگر دولتها در کشورهای توسعه یافته به بازار اجازه میدهند که خودش را مستقل و متعادل نگه دارد و قیمتها شاید برای گروهی از مردم هم بالا باشد در عین حال با تقویت نظام تامیناجتماعی به کمک مردم آسیب پذیر میآید. پس داشتن نظام تامین اجتماعی موثر کمک بسیار بزرگی است به عملکرد درست اقتصاد و داشتن یک بازار موثر و کارآمد.